زیر گنبد کبود

زیر گنبد کبود

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود. یه مامانی بود که دو تا پسر داشت. یوسف و یحیا ...

پیوندهای روزانه

ماشین داشتن، ماشین نداشتن

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۵۹ ق.ظ

 

 

ماشین داشتن یا نداشتن؟!

قبل‌ترها در یادداشتی فرضیه داشتن و نداشتن ماشین را مطرح کرده بودم.

این روزها که به بهانه‌های مختلف لازم است از خانه بیرون برویم فکر می‌کنم همیشه نمی‌شود به آژانس تلفن کرد و به مقصد رسید. گاهی از همان مقصد برگشتن کار ساده‌ای نیست.

گاهی آژانس ماشین ندارد. یا دارد اما ماشین طرح‌دارش هنوز برنگشته. یا مسیر به
سمت پایین شلوغ است و ترجیح می‌دهد برای ما ماشین نفرستد.

یا اصلاً جایی که داریم از آن‌جا بر می‌گردیم آژانس و تاکسی ندارد.

بعد این‌طوری است که یا مجبوریم بیشتر در مکانی که هستیم بمانیم یا راه‌های دیگری را امتحان کنیم.

ماشین داشتن با همه مشکلاتش یک خوبی بزرگ دیگر هم دارد؛ این‌که مجبور نیستیم تا پایان یک مهمانی کسل کننده منتظر بمانیم در حالی‌که حوصله پسر هم از شلوغی سر رفته و ناآرام است. و مجبور نیستیم خواهش دیگران را برای این‌که ما را برسانند قبول کنیم و وقتشان را بگیریم.

یا وقت خرید یکی‌مان می‌تواند در ماشین پیش او بماند و نوبتی خرید کنیم. یا اصلاً
روزهایی که هوا خوب است کالسکه را هم برداریم و با خودمان به یکجای قشنگی ببریم.

یا یک آخر هفته که باران می‌آید و طرح هم نیست و همه جا معمولاً خلوت است، برویم توی خیابان و درخت‌ها را تماشا کنیم.

یا دعوت دوستی را قبول کنیم و شبی را در خانه نباشیم و در عین حال مطمئن باشیم هروقت که لازم شد بر می‌گردیم.

وقتی یک ماشین معمولی از خودت داری یعنی در این شهر بزرگ یک سرپناه داری. می‌توانی ماشینت را یک‌جایی پارک کنی و بفهمی کودکت چرا گریه می‌کند. می‌توانی بدون هیچ نگرانی در همان ماشین پوشکش را عوض کنی و شیرش بدهی. درواقع یک نقطه امن داری!

و کلی مزیت دیگر که تابحال به فکرم هم نرسیده بود.

بچه‌دار شدن گاه چیزهای کوچکی را که تا پیش از این اصلاً مسایل بزرگی نبودند مساله می‌کند. و این وسیله پر هزینه فقط یکی از آن‌ها است.

 

× این ماشین و مدل های مختلف آن را یک پدر و دختر می سازند و قیمتش هم بسیار مناسب است. محل فروشش؟ جمعه بازار تهران در پارکینگ پروانه خیابان جمهوری.

 

 

 

۹۲/۰۸/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی

نظرات  (۷)

اگه بگم ما ماشین داریم و دوست داریم بچه دار شیم ولی نداریم، چی می گی؟ یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ....
پیام های من نرسید؟ :(
اتفاقا جمعه پیش رفتیم پاساژ پروانه.چیزهای جالب و بی نظیری میشه توش پیدا کرد.من مجسمه های فرشته خریدم. مسئله ماشین هم به نظرم واقعا ضروری هست.ان شالله که یه خوبش رو بخرید و چرخش براتون بچرخه
سلام مامان مستطاب !خیلی خوشحال شدم که دیدم به سلامتی کوچولوت به دنیا اومده . قدم نو رسیده مبارک ! ببخشید که زودتر سر نزدم که تبریک بگم . چند پست اخیر را خواندم و چقدر درک می کنم که چه روزهایی را داری می گذرانی . زندگی همه مادران یکجورهایی شبیه به هم است ... برای خودت و پسرت سلامتی آرزو دارم و انشالله به زودی یه ماشین خوب بخرید .
دقیقا اون دفعه که پستی در مورد ماشین نداشتن نوشته بودی میخواستم بگم که با یک بچه کوچیک تو این شهر دراندشت بی ماشین خیلی سخته و البته همه چیز به عادته... ولی وقتی که انشالله راه افتاد هر چی بی ماشین باشی بیشتر خوش میگذره
سلام خانومی ممنون از اینکه آدرستو دادی چه وبلاگ جالبیه انشاالله ماشین میخرید به زودی برام خیلی جالب بود که حرفات راجع به ماشین داشتن و علتهایی که گفتی دقیقا همون حرفای منه و بعد که ماشین دار شدیم فهمیدم که درست فکر میکردم اگر تهران باشید که ضرورتش به نظرم چند برابره کوچولوتو ببوس از طرف من
سلام خانومی ممنون از اینکه آدرستو دادی چه وبلاگ جالبیه انشاالله ماشین میخرید به زودی برام خیلی جالب بود که حرفات راجع به ماشین داشتن و علتهایی که گفتی دقیقا همون حرفای منه و بعد که ماشین دار شدیم فهمیدم که درست فکر میکردم اگر تهران باشید که ضرورتش به نظرم چند برابره کوچولوتو ببوس از طرف من

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی