مستطاب مادری
معادله سادهای است، تو فقط یکنفر هستی.
یعنی وقتی نام یک شخص خاص را که تو بودهای صدا کرده اند، خودت تنهایی ایستادهای و اعلام کردی که هستی.
یا وقتی کاری انجام دادهای خودت مسئول کار خودت بودهای. یا وقتی در خلوت با خودت حرف زدهای کسی جز خودت و خدا صدایت را نشنیده است.
تو خودت بودهای و هستی اما نه تا وقتی که با یک برگه چند گرمی از آزمایشگاه بیرون میآیی و سفیدی کاغذ رقمی را نشانت میدهد که تیتر بتای خونت است.
تو دیگر یکی نیستی. تو دو تا هستی!
یکنفر هرجا که بروی همراه توست و کسی که شبیه هیچکس نیست او را به شما «هب» کرده است. کسی که یکروز خود تو را به مادر و پدرت هدیه داده بود و پایت را به دنیای آدمها باز کرد.
تویی که چهارکیلو و دویست گرم بیشتر نداشتی و قدت فقط 53 سانت بود، حالا مادر شدهای.
حالا 5 ماه است کسی جایی نزدیکیهای قلبم زندگی میکند. کسی که با من نفس میکشد و با من غذا میخورد. و به یادم میآورد که پاکیزه زندگی کنم.
مستطاب، مادری کنم!