زیر گنبد کبود

زیر گنبد کبود

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود. یه مامانی بود که دو تا پسر داشت. یوسف و یحیا ...

پیوندهای روزانه

مادربزرگ ها!

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ب.ظ

 

مادرها، یا بهتر است بگویم مادربزرگ‌ها آدم‌های عجیبی هستند.

خودشان چندبار در وضعیت‌های مختلف مادر شده‌اند اما باز این قابلیت را دارند تا برای فرزند هنوز نیامده تو ذوق کنند.

مثلاً می‌توانند یک ملحفه را بگذارند زیر چرخ و همین‌طور که صدای چرخ در می‌آید آن‌ها هم برای قد و بالای 50 سانتی کودکی که هنوز پایش به این دنیا باز نشده قربان صدقه بروند.

حالا اگر آنچه دارند می‌دوزند یا می‌خرند یک دست لباس باشد که همه‌اش روی هم دو وجب هم نشود که هیچ!

گاهی آن‌را چند روز روی یکی از مبل‌ها می‌گذارند تا خوب تماشایش کنند و هرکس در خانه‌شان را زد نشانش دهند و باهم ذوق کنند.

و فقط کافی است با هم برای سیسمونی خریدن بیرون بروید تا ببینید چقدر زود در مقابل اجناس مربوط به کودک سست می‌شوند و حرف فروشنده محترم را که گاه زیاده اغراق می‌کند سریع باور می‌کنند.

بعد بعضی از این مادربزرگ‌ها هستند که آنچه در ذهنشان است یا در بازار سیسمونی پیدا نمی‌شود یا کیفیتش خوب نیست.

آن‌وقت است که خودشان دست به کار می‌شوند.

سبد حصیری حمل نوزاد یکی از آن وسایلی است که مادر معتقد است حتماً لازم است و من متقاعدشان کرده‌ام که میل ندارم فرزندم در نمونه خارجی بسیار گرانش بخوابد.

این است که خودشان دارند نمونه بومی و وطنی‌اش را می‌سازند که اصل سبدش مال لاهیجان خودمان است و تازه گهواره‌ای هم می‌شود.

امروز باهم رفتیم فروشگاه گلابتون تا برای ملزومات سبد پارچه‌های نخ‌پنبه‌ای مخصوص تکه‌دوزی بخریم.

آنجا بود که مادر را در مقابل آن‌همه پارچه‌های زیبا شاد و جوان می‌دیدم؛ می‌رفت و می‌آمد چند رنگ و طرح را باهم سِت می‌کرد و حواسش هم بود نظر مرا بپرسد.

و من نمی‌فهمیدم روی آن پارچه‌های آبی ابری که پایین زمینه‌اش چمن سبز کاهویی داشت و چندتا گوسفند داشتند لبخند می‌زدند و قرار بود با آبی ساده آسمانی و مغزی همرنگش سِت شود چه کسی را با چه ویژگی‌هایی می‌دید که آن‌طوری قربان صدقه می‌رفت.

مسلماً آنجا فقط ما نبودیم و بودند مادرها و مادربزرگ‌هایی که حس مادر را خوب می‌فهمیدند و حتی می‌توانستند با او ذوق کنند!

و این مادربزرگ‌ها کلاً آدم‌های عجیبی هستند!

 

 

۹۲/۰۴/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی

نظرات  (۸)

سلام.....ما داریم کم کم نگران میشیم ها! نی نی مستطاب خوبه؟
ما مامانهای وبلاگی هم آدمهای عجیبی هستیم....هر روز می تونیم بیایم اینجا و به این فرشته غلتان و روزشمارش نگاه کنیم!
ببخشید آدرس رو از اکسپلورر به فایرفایکس کپی کردم اومدم کامنت بذارم خلاصه کامنت قبلی آدرس خودتون پیست شد! * این اصلا کپی بود: 10 روز گذشته ها! نکند لابلای پارچه های مادربزرگ جا خوش کرده ای ماما مستطاب؟
http://mamamostatab.persianblog.ir/comments/720075/13104186/
کلا مامان بزرگ ها خیلی با حال اند . کلی واسطه و وسیله باج گیری نوه  ها از پدر و مادرهاشونند خدا براتون نگهشون داره
فاطمه جان، سلام و ممنون از پیامتدعا می کنم به سلامتی بارتو زمین بذاری و صاحب یک فرزند صالح و سالم و زیبا و خوش عاقبت باشیدلم از دعای خیرت گرم شده. خدا به حق این ماه عزیز هیچ بنده ایشو ناامید نکنه.بازم ممنونم
باور دارم که وسایلی که با دست های عاشق مامان ها و مادربزرگها تهیه میشن یه جور دیگه استفاده میشن...لباساشون تن نوزاد رو نوازش می کنه و رختخوابشون آرامش دیگه ای برای بچه داره. نوش جون گل پسر!
به سلامتی و خوشی ان شاالله...دست مادر عزیزت درد نکنه..قدمش پر خیر و برکت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی