قصه بارداری ما به سر رسید
بالاخره این پسر ما تصمیم نگرفت خودش به دنیا بیاید و هیچعجلهای هم برای وارد شدن به این دنیای آدمها ندارد.
حالا که فرصتش کاملاً تمام شده اینقدر بزرگ شده که برای دنیا آمدنش به روش طبیعی و با توجه به ساختمان بدن مادرش و وزن تقریبی خودش همه چیز میتواند خطرناک و پر ریسک باشد. و البته ما باز هم تا فردا صبر میکنیم تا ببینیم خدا چه میخواهد.
نمیدانم مادرها آخرین شب بارداری چهکار میکنند. من اما همین حالا رضایت
دادم که بنشینم و چند خطی بنویسم و بعد هم چیزهایی که دوست داشتم برای امشب بخوانم، بخوانم.
تا الان داشتم با یک خانه و آشپزخانه به ظاهر تمیز و مرتب کلنجار میرفتم، لوبیا خرد و بستهبندی میکردم، گلدانها را سر و سامان میدادم و ... .
حالا که اینجا نشستم و صدای کتری میآید و چای هم دم کردهام، همه چیز آنقدر آرام است که انگار قرار نیست فردا مهمترین اتفاق زندگیام بیفتد.
انگار این من نبودهام که حدود نه ماه کسی را انتظار میکشیدم و یک امشبی را تصور میکردم.
فکر میکردم امشب باید خیلی هیجانزده و ناآرام باشم. اما با اینکه نمیدانم فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و چه چیزهایی خواهم دید آرامم.
فقط برایم مهم است که او را ببینم. و فقط بشنوم که سالم است. سالم سالم! اصلاً هم مهم نیست که فرزندم قشنگ هست؟ نیست؟ واقعاً شبیه عکس آخرین سونوگرافی است؟ و ... .
اصلاً مهم نیست فردا چه اتفاقی برای خودم خواهد افتاد. حتی به بستری شدن در بخشهای ویژه هم فکر کردم و دلم نلرزید. و با اینکه هیچوقت هیچ اتاق عملی را تجربه نکردهام از تصور اتاق سرد فردا نمیترسم. تصور پرستارهای بیحوصله و بداخلاق بیمارستان و اتاق عمل را هم کردهام.
البته همه اینها ممکن است تا آخر امشب بیشتر دوام نیاورد. و فردا زنی که وارد اتاق عمل میشود از ترس زبانش بند آمده باشد و انگشتانش بیحس شده باشد. نمیدانم!
امشب حس مسافری را دارم که فردا قرار است به سفر مقدسی
برود.
میدانم که لباس فردایم سفید نخواهد بود. مقصد عرفات نیست. من
حاجی نیستم. اما فردا را خیلی دوست دارم. عرفه برایم همیشه مثل شب قدر بوده است.
تنها افسوسی که میخورم این است که نمیتوانم دعای عرفه را بخوانم. اما این هم بد نیست. شاید تقارن
به دنیا آمدن فرزندم با دعای عرفه همه دوستانم را به یاد من بیندازد و برایمان دعا
کنند.
شاید خدای ابراهیم
یکبار دیگر به این
هاجر معجزه کند. و مرا لبیک گویان دوباره در خیل بندگانش بپذیرد.
فردا و روزهای دیگر ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
و
حلال کنید.