زیر گنبد کبود

زیر گنبد کبود

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود. یه مامانی بود که دو تا پسر داشت. یوسف و یحیا ...

پیوندهای روزانه

اجتماع مادرها

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۵۱ ق.ظ

 

مادر که می‌شوی ناخواسته وارد اجتماع جدیدی از آدم‌ها می‌شوی. آدم‌هایی که تا  یش از این با یک سلام و علیک مختصر در مهمانی از کنارشان می‌گذشتی و در پایان هم خداحافظی کرده و نکرده آن‌جا را ترک می‌کردی.

حالا نگاه می‌کنی و می‌بینی نیم ساعت است داری با نوه خاله پدرت که دو تا بچه دارد
و تو پیش از این سالی یک‌بار دیدار را به همان سلام مختصر طی می‌کردی حرف می‌زنی.

شما پیش از این جز سکونت روی درخت فامیل نقطه مشترکی نداشتید که بخواهید با هم ارتباط برقرار کنید؛ اما حالا عزیزترین قسمت وجودتان می‌شود مهم‌ترین موضوع صحبت و رابطه‌تان.

و انگار همه بچه‌ها شبیه هم هستند. تا مدت‌ها دلشان می‌خواهد روزها بخوابند و شب‌ها بیدار باشند. مشکلات و مسایل خودشان را دارند و شیرینی‌های کوچک و بزرگشان برای مادر و پدرشان خاص و متفاوت است.

بعد در مورد هرکدام این‌ها که صحبت می‌کنید باورت می‌شود که تنها نیستی. بیشتر زنان اطرافت نیمه شب‌های زیادی را بارها و بارها بیدار شده‌اند و در بخشی از زندگی‌شان بی‌وقفه بیشتر از سه ساعت نخوابیده‌اند.

آن‌ها هم با استرس‌های کوچکی مثل رشد نوزادشان، شیر خوردنش، بیماری‌هایی که تهدیدش می‌کرده و می‌کند، شیطنت‌هایش، این‌که زبان آدم را نمی‌فهمند، این‌که گاهی ما هم زبان آن‌ها را نمی‌فهمیم و ... دست و پنجه نرم می‌کنند.

و این قصه در مورد پدرها هم صادق است.

حالا دیگر مهمترین مسایل گفتگوهایشان سیاست و اقتصاد و ناملایمات فرهنگی و ... نیست و بچه‌ها وارد شده‌اند. شاید جنس نگرانی پدرها و موضوع گفتگوهای پدرانه‌شان با مادرها متفاوت باشد اما خب سوژه عوض شده‌است.

و مگر غیر از این است که هر مرحله از زندگی آدم با مرحله قبلش تفاوت می‌کند.

و همه چیز چقدر تند و سریع دارد می‌گذرد.

 

 

۹۲/۰۸/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی

نظرات  (۵)

۰۶ دی ۹۲ ، ۰۱:۰۷ مینا مامان فاطمه
سلام. دقیقا همینطوره خیلی اوقات به جون فاطمه دعا می کنم که موضوعاتی برای حرف زدن با کسانی که قبلا هیچ حرفی با هم نداشتیم رو بهم میده، دیگه آدم انقدر معذب دنبال موضوعات مختلف برای وقت کشی نمیگرده. راستی این پازلی که توی عکس هست رو برای کوچولوتون خردین؟ هرچی سرچ کردم همچین پازلی ندیدم. ممنون میشم اگر مشخصاتشو بهم بگین.
نمی تونم دیگه به خودم دروغ بگم دوست دارم زودتر این حس رو تجربه کنم دعا کنید زودتر این درس و مشق ما تموم بشه :(
دقیقا همینطوره فقط سعی کن خیلی با مادرهایی که بچه داری رو سخت میبینن هم صحبت نشی... اینجور همصحبتیها رو ناخوداگاه آدم اثر میذا ره
مادر بودن یعنی بزرگ شدن
دقیقا! برای منم بارها پیش اومده که با کسانی احساس نزدیکی کردم که تا قبل ازین هیچ حرف مشترکی نداشتیم و بعد از بچه دار شدن کلی حس کردیم که چقدر مثل همیم! جالب اینجاست که این بار چینش دوستی های ادم چقدر تحت تاثیر نوع مادری کردن هاش قرار می گیره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی