ماشین داشتن یا نداشتن؟!
قبلترها در یادداشتی فرضیه داشتن و نداشتن ماشین را مطرح کرده بودم.
این روزها که به بهانههای مختلف لازم است از خانه بیرون برویم فکر میکنم همیشه نمیشود به آژانس تلفن کرد و به مقصد رسید. گاهی از همان مقصد برگشتن کار سادهای نیست.
گاهی آژانس ماشین ندارد. یا دارد اما ماشین طرحدارش هنوز برنگشته. یا مسیر به
سمت پایین شلوغ است و ترجیح میدهد برای ما ماشین نفرستد.
یا اصلاً جایی که داریم از آنجا بر میگردیم آژانس و تاکسی ندارد.
بعد اینطوری است که یا مجبوریم بیشتر در مکانی که هستیم بمانیم یا راههای دیگری را امتحان کنیم.
ماشین داشتن با همه مشکلاتش یک خوبی بزرگ دیگر هم دارد؛ اینکه مجبور نیستیم تا پایان یک مهمانی کسل کننده منتظر بمانیم در حالیکه حوصله پسر هم از شلوغی سر رفته و ناآرام است. و مجبور نیستیم خواهش دیگران را برای اینکه ما را برسانند قبول کنیم و وقتشان را بگیریم.
یا وقت خرید یکیمان میتواند در ماشین پیش او بماند و نوبتی خرید کنیم. یا اصلاً
روزهایی که هوا خوب است کالسکه را هم برداریم و با خودمان به یکجای قشنگی ببریم.
یا یک آخر هفته که باران میآید و طرح هم نیست و همه جا معمولاً خلوت است، برویم توی خیابان و درختها را تماشا کنیم.
یا دعوت دوستی را قبول کنیم و شبی را در خانه نباشیم و در عین حال مطمئن باشیم هروقت که لازم شد بر میگردیم.
وقتی یک ماشین معمولی از خودت داری یعنی در این شهر بزرگ یک سرپناه داری. میتوانی ماشینت را یکجایی پارک کنی و بفهمی کودکت چرا گریه میکند. میتوانی بدون هیچ نگرانی در همان ماشین پوشکش را عوض کنی و شیرش بدهی. درواقع یک نقطه امن داری!
و کلی مزیت دیگر که تابحال به فکرم هم نرسیده بود.
بچهدار شدن گاه چیزهای کوچکی را که تا پیش از این اصلاً مسایل بزرگی نبودند مساله میکند. و این وسیله پر هزینه فقط یکی از آنها است.
× این ماشین و مدل های مختلف آن را یک پدر و دختر می سازند و قیمتش هم بسیار مناسب است. محل فروشش؟ جمعه بازار تهران در پارکینگ پروانه خیابان جمهوری.