زیر گنبد کبود

زیر گنبد کبود

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود. یه مامانی بود که دو تا پسر داشت. یوسف و یحیا ...

پیوندهای روزانه

وقتی از بارداری حرف می زنیم ...

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۶ ق.ظ

 

تا وقتی باردار نشده‌ای چیز زیادی در موردش نمی‌دانی؛ همان‌طور که تا وقتی پا به زندگی مشترک نگذاشته‌ای خیلی چیزها برایت انتزاعی یا دور از ذهن است.

هرچه آن دو تا مادر که یکیشان تا ماه دیگر انتظار فرزند دومش را می‌کشید و دیگری فرزند دو ماهه‌اش را در آغوش گرفته بود گفتند مرا فهماند که چه کم می‌دانم!

قبل از آن هرچقدر هم که مطالعه کرده باشی و گوش خوابانده باشی به شنیدن حرف‌های مادرانه فایده ندارد.

و تا برای خودت اتفاق نیفتد نمی‌توانی درست این معنا را درک کنی.

به گمانم هر کس مادری را به گونه خود درک می‌کند. از همان روزهایی که با خبر دوتا شدن مواجهه می‌شود.

شاید در مواردی همه زن‌ها باهم اشتراکاتی داشته باشند اما بارداری و بعد هم مادری برای هر زنی خاص است؛ مثل زندگی!

و برخلاف ظاهر هیچ دو نفری مثل هم تجربه‌اش نمی‌کنند.

خلاصه اینکه تا قبل از آن کسی چیزی در مورد مصایب بارداری و مادری به  تو نمی‌گوید.

یا اگر هم بگوید حواست آن‌قدر پیش قسمت‌های مختلف زندگی که با آن درگیری هست که این کلمات را به واقع نمی‌شنوی.

شاید هم توی دلت بگویی برای من این‌طوری اتفاق نخواهد افتاد! و این یکی از مشترکات مادرهاست که وقتی از دردهای مادری می‌گویند بعدش اضافه می‌کنند: و فقط کافی است یک لبخند به تو بزند حتی کج تا همه چیز را فراموش کنی و غرق شوی در سعادت و خوشی!

 

پسرم! همه‌ی خنده‌هایت را برای دنیای ما بیاور!

تا به یاد آوریم در این روزمرگی هم می‌شود زاویه لب‌هایمان را کمی تغییر دهیم.

 

 

۹۲/۰۴/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی

نظرات  (۵)

این روزها عمیقا می بینم مادر شدن چقدر به سمت خدایی شدن می برد یک زن را... :)خدا خیلی دوس داشته ما زن ها رو که اجازه داشتن چنین تجربه ای را بخشیده
عین زندگی هم خیلی به هم شباهت دارد و هم برای هر کسی منحصر به فرد است. پیشاپیش منتظر لبخندهای پسرک شما هستیم که دنیا را برای همه به خصوص شما زیبا تر خواهد کرد.
در دل سخت ترین و طاقت فرسا ترین لحظات مادری کافیست از ته دل بگویی خدایا شکرت تا خدا چشمت را و چشم دلت را به زیبا ترین زاویه های زندگی بازکند.
همین دنیای ما آدمها قشنگه که هر کدوممون از یه اتفاق مشابه  احساس ها وتجربه های خاص خودمونو داریم. مشتاق دیدن فرشته ای هستم که قراره به واسطه تو به این دنیا بیاد مامان فاطمه نازنین.
و من از وصف این لبخند ابری می شود هوایم... تو بمان لااقل تو بمان و خسته نمان... لبخندان باشید و امیدوار هرسه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی